ماه ترین وبلاگ ایران زمین

اس ام اس و جک/شعر/عکس/عاشقانه/طنز/فال/داستان و برترینها

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 155
بازدید ماه : 961
بازدید کل : 119217
تعداد مطالب : 102
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1


free glitter text and family website at FamilyLobby.com
           

زیبا ترین شعر ها و متنهای عاشقانه فروردین ماه 90 | شعر و متن عاشقانه

 من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشك است و بی قراری

یك بغل از ارزوهای محالی...

تا ابد چشم انتظاری...

فکر پایان و جدایی...

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی...

 

* * * * * * * * * *

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

* * * * * * * * * *

صدام كن
اگه یه روزی چشمات پر از اشك شد و دنبال یه شونه گشتی كه گریه كنی
صدام كن
بهت قول نمی دم كه ساكتت كنم منم پا به پات گریه می كنم
صدام كن
اگه دنبال مجسمه سكوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام كن
قول میدم ساكت بمونم
صدام كن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی كنه
صدام كن
من همیشه همراه تو ام
صدام كن
اگه ...........
نه دیگه دنبال بهونه نگرد كه صدام كنی
فقط صدام كن
صدام كن

* * * * * * * * * *


اینجا که من رسیده ام ...


ته دنیای بدون تو بودن است!!


همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!


ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!


خوب تماشا کن...


دلم هم تنگ نشده!


یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم ...


تو باش و دل من و همه فریادهایی که ...

 

* * * * * * * * * *

 


حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـی مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !

خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

 

* * * * * * * * * *

 

آسمـان هـم کـه بـاشی


بـغلت خـواهــم کـرد ...


فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش


هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد ...


پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو


دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟...

* * * * * * * * * *

 

و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟


و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را!


و هنوز دست و پا میزنند


ذهن خسته ام...


قلب درمانده ام...


چشمان بهت زده ام...


حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!

 

* * * * * * * * * *

 

صد گونه زحمت داده ام، صدگونه رحمت کرده ای
دیدی زمن صد غفلت و ، صدها محبت کرده ای

در من تو می جوشی نه من ، وین می تو مینوشی نه من
چون شکرت ای ساقی کنم  از بس کرامت کرده ای

هرجا که افتادم زپا، ناگه ترا کردم صدا
غافل که آندم هم مرا نوعی هدایت کرده ای

تا آزم از نابخردی، چون کودکان چوبم زدی
دریای رحمت بود اگر ، گاهی عقوبت کرده ای

من چیستم من کیستم، این عاریت من نیستم
من هیچم ای بود ابد، با من مروت کرده ای

من در قفس دل در هوس ، ای با من اندر هر نفس
خاری از این گلزار را ، مشمول عزت کرده ای

بال و پرم را باز ده ، در من مرا پرواز ده
طبع هما را ای که خود، سلطان همت کرده ای

جز او چه در گیتی به پا؟ او مایه بند رنگ ها
دیدی به جز او هرچه را ، ای دیده غفلت کرده ای

 

* * * * * * * * * *

 

sms-jok.royablog.ir 

شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر غم متن دلتنگی شعر جدایی شعر غمگین متن گریه شعر زیبا

 


بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا

در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت
اما .....

سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.

* * * * * * * * * *

آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود.

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،

از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی

تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را می کنم

دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند

لحظه ای که آرام آرام می شوم

و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.

باران مرا آرام می کند ،  مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند

آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،

دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،

فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.

صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،

تنهایی در کوچه های سرد و خالی…

کجایی ای یار من ؟

کجایی که جایت در کنارم خالی است.

در این شب بارانی تو را می خواهم ،

به خدا جایت خالی خالی است.

 کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد

تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،

تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.

قصه مرد تنها در یک  شب بارانی ،

شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.

آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.

 

* * * * * * * * * *

 

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

 

این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است...

 

بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

 

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست....

 

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

 

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک...

 

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

 

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی ....

 

ای وای از فردا... و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد ....

 

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ....

 

نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته....

 

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

 

* * * * * * * * *&n

نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعر عاشقانه متن عاشقانه فروردین ماه 90 | شعر و متن عاشقانه

 شعر و متن عاشقانه بسیار زیبا 

 

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یك حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

* * * * * * * * * 

 

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

* * * * * * * * * 


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

 

آسمان پر باران چشم هایم

 

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

 

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

 

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟

* * * * * * * * * 

 

نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم
فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است ...
دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است ...
بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!
راهنما شده ام .... ‌

* * * * * * * * * 


از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد

 

 

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه...!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد

* * * * * * * * * 

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم

من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم

شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟

این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم

 

از : محمد علی بهمنی

* * * * * * * * * 

 


درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

 

از : کاظم بهمنی

* * * * * * * * * 

 

خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

* * * * * * * * * 

 


برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬

 

دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است...

 

و بیش از آنچه فکر کنی احساس می کنم به نوشتن مجبورم !

 

شاید این هم خاصیت ِ داشتن این صفحه ی مجازی است ؛

 

میان جاده که می آمدم ، سرم پر از فکر بود

 

فکرهایی از آن دست که به هر نیمه ای که می رسیدم

 

احساس می کردم بیش از این رخصت پیش رفتن ندارم

 

چیزهایی مثل ِِ

 

آینده

 

رفتن

 

ماندن

 

حالا اما اندیشه ای نیست برای به واژه آوردن..

* * * * * * * * * 

 


كسی را می‌خواهم، نمی‌یابمش

می‌سازمش روی تصویر تو

و تو با یك كلمه فرو می‌ریزی‌اش

تو هم كسی می‌خواهی، نمی‌یابیش

می‌سازی‌اش روی تصویر  من

و من نیز با یك كلمه ...

اصلا بیا چیز دیگری نسازیم

و تن به زیبایی ابهام بسپاریم

فراموش شویم در آن‌چه هست

روی چمن‌های هم دراز بكشیم

به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم

بگذار دست‌هایم در آغوش راز شناور شوند

رویای عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!

* * * * * * * * * 

 


تمام راهها را بسوی جاده ی تنهایی می پویم

و در اضطراب گلبوته های جدایی ,

چشمانم را بسوی صداقت پروانه های شهر عشق , آذین می بندم .

به تو فکر می کنم که چگونه در گلزار وجودم , آشیان کردی

و بر تاروپود تنم حروف عشق را ترنم نمودی .

پس باورم کن که به وسعت دریا و به اندازه ی زیبایی چشمانت
هنوز در من شمعی روشن است .

و من...

در انتهای غروب , نگاهم را بسوی مشرق چشمانت دوخته ام

تا مگر بازتاب صداقتمان در دستان

تو تجلی کند ....!!!

* * * * * * * * * 

 

میدونی چرا میگن" دلت دریا باشه"
وقتی یه سنگو تودریا میندازی
 فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
 ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
وسعی می کنم مثل دریا باشم
 فراموش کنم سن... که به دلم زدن
 با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.

 

* * * * * * * * * 

 


چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.

 چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

 چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

 چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

 چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.

 چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است.........

* * * * * * * * * 

 


سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود ...!

نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:,

موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس عاشقانه/ شعر عاشقانه | شعر و متن عاشقانه

 عکس عاشقانه/ شعر عاشقانه

 

۲۰ عکس عاشقانه فوق العاده زیبا به همراه شعر و متن عاشقانه

شعر و متن عاشقانه smstak.com

نفس می کشم نبودنت را

نیستی

هوای بوی تنت را کرده ام

می دانی

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره

و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

تو نیستی

و من چتر می خواهم ...

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...

خودم را به هزار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم ...

 

 

بقیه در ادامه مطلب

شعر غم .شعر جدایی .عکس جدایی .عکس باران .عکس گریه .عکس احساسی .عکس عاشقانه .عکس زیبا .شعر تنهایی .شعر دلتنگی .متن دلتنگی .شعر عاشقانه زیبا .گلچینی از عکسهای عاشقانه به همراه شعر .عکس و شعر عاشقانه زیبا

* * * * * * * * * *

smstak.com عکس عاشقانه

حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …

زانوی غـَم اســت

 

* * * * * * * * * *

چند سال پیش ...

وقتی كه تركم می كردی ؛

گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
.........
و من نیز اسمت را

بر در و دیوار نوشتم

تا خاطرم باشد كه باید ...

فراموشت كنم !

* * * * * * * * * *

شعر و متن عاشقانه  smstak.com

کلمه

کلمات

کلام نمی آید بر لبم

وقتی تو اینجایی

لب سکوت میکند

انگار چشمها تا به حال

ندیده اند

فرشته ای به این زیبایی

* * * * * * * * * *

smstak.com عکس عاشقانه

یکنفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد ...

 

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه smstak.com

باد
به نوازش گیسوان من بیا
و فریاد مرا با خود ببر
بی‌ وفا یان را به تو سپرده ام
آنان که در دل خود سنگ رو یانده بودند
و تنهایی را به من آموختند
و آنان که خود از سنگ بودند
و آتش را در دل من بر افروختند

 

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه smstak.com

دیشب خواب چشماتو دیدم
خواب نگاه پر معنا تو
دیدم
توی بارون قدم به قدم
منو تو کنار هم
من با باله پرواز توی اوج آسمونها
تو با گرمای حرفات توی دل ابرا
سرمای خیسه بارون روی شونه هام
گرمای حرفات روی نفسام
تاریکی‌
شوم شب اومد سراغم
ترس از دوری چشمات اومد سراغم
لحظه وداع چشمات
دوری از گرمای نگات
پرندهٔ نحس صبح اومد سراغم
لمس پرهاش کرد
بیدارم
نگاه من به اتاق
خالی‌
خالی‌ از اون رویای خیالی

* * * * * * * * * *

 

عکس عاشقانه smstak.com


نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم
که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را
کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را
چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را

 

* * * * * * * * * *

smstak.com  عکس عاشقانه


باز هم شب آماده
شب لباس سیاهه خود را به تن کرده
سیاه تر از همیشه
همه خوابند
ولی‌ چشمهای من خواب را نمیخواهند
من از شب هراسانم
ستاره ای دیگر نیست
مهتاب هم بخواب رفته
من بیدار به انتظار مهتاب
شبی‌ مهتاب خواهد آمد
باز هم انتظار
چند سال از این انتظار می‌گذرد؟
ده، بیست، سی،......

* * * * * * * * * *

اس ام اس تک دات کام


به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این ســـینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

 

* * * * * * * * * *

 

 

smstak.com  عکس عاشقانه

گل واژه نیست
گل ترانه نیست
گل بهانه نیست
گل شاهپرک نیست
گل تنها نگاه توست
در قلب کوچک من جوانه می دهد
ودر زمین سبز عشق
بهانه می گیرد آغوش ات را
همراه باد می رقصد
و واژه می شود
و شعر مرا پر از نامت می کند

* * * * * * * * * *

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم...
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

* * * * * * * * * *

 

و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه  smstak.com


من ترا در تو جستجو كردم
نه در آن خواب هاي رويائي
در دو دست تو سخت كاويدم
پر شدم؛ پر شدم؛ ز زيبايي

 

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه smstak.com


رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زده ایی در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

 

* * * * * * * * * *


آنهايي كه هميشه بودند، هرگز نبودند
او كه هرگز نبود، هميشه بود
هميشه و در تمام لحظه‌ها
به او كه تمام دقايق عمرم را عطر‌آگين كرد
آنچنان كه
بعد از ساليان دراز
هنوز از شميم خوش آن لحظه‌ها سرشارم
و رد پايش هنوز در خواب‌هاي هر شب من....

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه smstak.com

دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم

اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم

با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم

بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم

* * * * * * * * * *

عکس عاشقانه smstak.com نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:,

موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زیبا ترین شعر ها و متنهای عاشقانه با موضوع جدایی و دلتنگی | شعر و متن عاشقانه

  شعر ها و متنهای عاشقانه فوق العاده زیبا

 

 

شعر و متن عاشقانه

 

اس ام اس عاشقانه اس ام اس دلبرانه شعر های دلبرانه شعر جدایی شعر دلتنگی شعر دلشکستگی شعر نامردی شعر خیانت متن خیانت متن زیبا برای خیانت متن بی وفایی شعر بی وفایی شعر عاشقانه بی وفایی شعر دلتنگی و غمگین شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر غم متن دلتنگی شعر جدایی شعر غمگین متن گریه شعر زیبا

 

 


حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

 

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- یک نفر

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

 

 

 

 

 * * * * * * * * * 

آدم هـا می آینـد


زنـدگی می کننـد


می میـرنـد و می رونـد ...


امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو


آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه


آدمی می رود امــا نـمی میـرد!


مـی مـــانــد


و نبـودنـش در بـودن ِ تـو


چنـان تـه نـشیـن می شـود

 

کـه تـــو می میـری


در حالـی کـه زنــده ای ...

 * * * * * * * * * 

اگر نهال های جنگل
بدانند ،
روزی تن هاشان
دسته ای در دستان
تبر یه دوشان
خواهد شد
مثل من
 ،
شاید ، هرگز
دل تنگ باران
نشوند .

 

 * * * * * * * * * 


برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام رویاهایم كردم
انصاف نبود
تو كه میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میكنم
پس چرا
زودتر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ....

 * * * * * * * * * 

 

روح بیمار طبیعت را - می فهمی
در دیار خشک
در میان سایه های تیره - در زنجیر
مرگ را می بینی
گاه بی تابی
...گاه می خندی

عاشق باران که باشی
در اضطراب شب - به دنبال آغوش امنی می گردی
تا تن نازک تب زده ات را بسپاری به تنش
تا فراموش کنی

عاشق باران که باشی
منتظر می مانی
بر نگاه بی کلام پنجره - چشم می دوزی
شعر می خوانی

 * * * * * * * * * 


بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
نغمه ام دلگیر و افسرده است
نه سرودی؛ نه سروری
نه هماوازی نه شوری
زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است.
یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است.
این چه آیینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟
من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر
من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر
من سرودی تازه می خواهم
جنبشی؛ شوری؛ نشاطی، نغمه ای، فریادهایی تازه می جویم
من به هر آیین و مسلک کو، کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر
من تو را در سینه امید دیرینسال خواهم کشت
من امید تازه می خواهم

 * * * * * * * * * 

 

 

باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند

 * * * * * * * * * 


فقط نگاه کن و بعد هیچ چیز نپرس

به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص

به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!

به خواب رفتمت از گریه های تکراری

تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...

به استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته

که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید

که می شود به تو چسبید و بعد جیغ کشید

که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد

که زیر آب فرو رفت... واقعا خفه شد!

که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!

جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنی

که می شود چمدانت شد و مسافر شد

میان دست تو سیگار بود و شاعر شد

که می شود وسط سینه ات مواد کشید

که بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...

به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و

به این توهّم دیوانه وار تکیه زد و

که دیر باشم و از چشم هات زود شود

که مته در وسط ِ مغز من، عمود شود!

که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم

که هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...

قرار بود همین شب قرارمان باشد

که روز خوب تو در انتظارمان باشد

قرار شد که از این مستطیل در بروی

قرار شد به سفرهای دورتر بروی

قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود

که در توهّم این دودها ادامه شود

که نیست باشم و از آرزوت هست شوم

عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم

که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ

که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ

که به سلامتی جام بعدی و گیجی

که به سلامتی مرگ های تدریجی

که به سلامتی خواب های نیمه تمام

که به سلامتی من... که واقعا تنهام!

که به سلامتی سال های دربدری

که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...

صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود

صدای مته می آمد که توی مغزم بود

صدای عطر تو که توی خانه ات هستی

صدای گریه ی من در میان بدمستی

صدای گریه ی من توی خنده ی سلاخ!

صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ

صدای جر خوردن روی خاطراتی که...

ادامه دادن ِ قلبم به ارتباطی که...

به ارتباط تو با یک خدای تک نفره

به دستگیری تو با مواد منفجره

به ارتباط تو با سوسک های در تختم

که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم

که ترس دارم از این جنّ داخل کمدم

جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم

دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!

که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟!

غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که...

به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...

به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی

به یک ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی

به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن

به فال های بد و خوب پشت یک تلفن

فرار می کنم از تو به تو به درد شدن

به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن

فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم

فرار می کنم از یک جواب نامعلوم

سوال کردن ِ من از دلیل هایی که...

فرار می کنم از مستطیل هایی که...

فرار کردن ِ از این چهاردیواری

به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...

دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز

فقط نگاه کن و هیچ چی نپرس عزیز!

به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست

که بهترین هدیه، واقعا ً فراموشی ست...

 * * * * * * * * * 

 

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم

میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من

در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم

 * * * * * * * * * 

 


نقطه
سر خط زندگی
این خط لعنتی را می خواهی چکار؟
وقتی دست تو دست کودکی است
که تنها
کلمات اول خط را زیبا می نویسد
و برای کلمات بعدی دست کوچکش خسته می شود
و


دیگر خودش هم نمی تواند بخواند
برو
بی آنکه حتی بنویسی

 * * * * * * * * * 

 

 

 


عشقبازی به همین آسانی است...

که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
...رنگ زیبای خزان با روحی
...نیش زنبور عسل با نوشی
کارهمواره باران با دشت
برف با قله کوه
رود با ریشه بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه ای با آهو،برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف<

نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعر های خاطره حیدری زاده | شعر و متن عاشقانه

 مجموعه شعر های عاشقانه خاطره حیدری زاده

 

مثه خوابی...مثه رویا
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه روی طاقچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی.
.
.
.
 بي تو من موندم و رويا
خسته از تموم دنيا
يه دل تنگ شكسته
دو تا چشم خيس خسته
روزا تب دار شبا بيدار
يه تن خسته بيمار
مثه يه مرده سر دار
 از خودم از همه بيزار
له له لحظه ديدار
بينمون ديوارو ديوار

 

بقیه در ادامه مطلب

* * * * * * * * * *

من حسودی میکنم

به تموم چشمایی که یه روزی تو رو میببینن

از تو باغچه نگاهت گلای نرگس میچینن

به همون تکه زمینی که قدمهاتو میذاری

به تموم دستهایی که دستتو یه روز میگیرن

به گلای نرگسی که عطر و بوی تو رو دارن

به بال فرشته هایی که زیر پاهات میذارن

به همون لحظه نابی که بالاخره میآیی

نازنینم نازنینم تو کدوم جمعه میآیی

 

* * * * * * * * * *

 

از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی


قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی


منو کشتی ٬منوکشتی٬ منو قلبمو سوزوندی


رفتی و رو همه حرفات خیلی راحت پا گذاشتی


خودت اما خوب میدونی منو با راز نگاهت


توی این شهر غریب رفتی و تنها گذاشتی


رفتی و ازم گرفتی همه ی دارو ندارم


به جز اندوه و غم و غم دیگه چیزی جا نذاشتی


رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار


حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتي

 

 

* * * * * * * * * *

یادته بهت می گفتم اگه تو بری می میرم

حالا تو رفتی و نیستی ٬ پس چرا من نمی میرم؟؟

چرا هستم؟ چرا موندم؟ چجوری طاقت می آرم؟

چجوری من دلم اومد رو مزارت گل بزارم؟؟

جای خالیت و چجوری میتونم بازم ببینم؟

دیگه چشمام و نمیخوام. نمیخوام دیگه ببینم!

وای چطوری دلم اومد جسم سردت و ببوسم؟

من که آتیش میگرفتم٬ چی باعث شد که نسوزم؟

ذره ذره٬قطره قطره٬ میسوزم اما میمونم

خودمم موندم چه جوری میتونم زنده بمونم

هنوزم باور ندارم که تو نیستی و من هستم

شایدم من مرده باشم٬ الکی میگن که هستم!

کاشکی وقتی که میرفتی دستتو گرفته بودم

کاشکی پر نمیکشیدی بالت و شکسته بودم

نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم

دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم

تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم

مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟

میدونم یه روز دوباره می تونم تو رو ببینم

تو پیش خدا دعا کن که منم زود تر بمیرم

* * * * * * * * * *

اگه آسمون زمین شه

اگه دریا یه کویر شه

اگه دنیا زیرو رو شه

اگه چشمات بی غرور شه

اگه خورشید بی غروب شه

بازم عاشقت میمونم

عشقو تو نگات میخونم

اگه کوه بیاد رو دوشم

اگه جام زهر بنوشم

اگه ماه دیگه نباشه

روزا آسمون سیاه شه

اگه جنگل بشه صحرا

اگه امروز نشه فردا

بازم عاشقت میمونم

عشقو تو نگات میخونم

اگه خوابتو نبینم

دیگه گل برات نچینم

اگه حتی یه جوونه

توی گلدونا نمونه

بازم عاشقت میمونم

عشقو تو نگات میخونم

اگه باز مثه همیشه

بگی( من با تو ؟؟!!! )نمیشه

بگی که منو نمیخوای

دیگه پیش من نمیای

بازم عاشقت میمونم

عشقو تو نگات میخونم

اگه باشم و نباشم

هر جای دنیا که باشم

حتی از چشمات جداشم

بازم عاشقت میمونم

عشقو تو نگات میخونم

اگه شعرامو نخونی

اگه باز پیشم نمونی

راز عشقم رو ندونی

بازم عاشقت میمونم

عشق و تو نگات میخونم

* * * * * * * * * *

 

دلم که مهمون نميخواست کي گفت که مهمونم بشي؟

کي گفت بياي تو قلبم و مهمون ن...ه بشي؟

کي گفت منو صدا کني با اون چشات نگاه کني

قلبم و از جا بکني بعدش اونو رها کني

کي گفت يواشکي بياي تو قلب من پا بذاري

کي گفت بري و تا ابد رد پاتو جابذاري

کي گفت منو شکار کني شکارت و رها کني

صيدت و تنها بذاري صيد ديگه شکار کني

کوه غرور بودم کي گفت بياي و مجنونم کني

کي گفت که تو حصار غم اسير و زندونم کني

کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی

کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی

کي گفت که از چشاي من خواب و بدزدي و بري؟

کي گفت پريشونم کني٬ کي گفت بری؟کي گفت بري؟

* * * * * * * * * *

ببین خدایی با دلم چه کردی

 این کارا رو با دل دیگه کردی؟

مثه دل من دلي رو سوزوندي؟

 لباس غم به هیچ دلی پوشو ندی؟

هیچکی مثه من نازت و خریده؟

 هیچکی با رویای تو پر کشیده؟

میشه بگی چند تا دل و شکستی؟

 میشه بگی تو چند تا دل نشستی؟

دین و مرام و اعتقادت اینه؟

 دوست دارم عاشقتم همینه؟

دروغ بود هر چی که به من میگفتی؟

همین بود اون وفایی که میگفتی؟

شاید خدا نکرده عاشق شدی؟

 عاشق یک دلبر دیگه شدی؟

برو ولی اینو یادت بمونه

 تو قول دای بیوفای دیوونه

* * * * * * * * * *

 

ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم


ببخش منو که بچگی کردم و خواهانت شدم


ببخش که التماس من می لرزونه دل تو رو


ببخش که میخوام بدونم هر لحظه ای حال تو رو


تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا می ذارم


وقتی که اسم تو میاد رو همه چی پا میذارم


عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم


ببخش که تو خیالمم حتی بوست نمی کنم


ببخش که نیمه های شب فاصله رو داد میزنم


ببخش که توی خوابمم اسمت و فریاد میزنم


ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده


راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

 

* * * * * * * * * *

 

کاشکی الان تو خواب بودم تو رویا

یعنی میشه بیدار بشم خدایا؟


بیدارشم و ببینم اینا خوابه

 یا مثلا حباب روی آبه


اما نه این تقدیر شوم منه

مثل یه جغد شوم رو بوم منه


انگار باید بسوزم وبسازم ا

ی خدا جون مرامت و بنازم


نمیدونم تا کی ادامه داره

تا کی میخواد بلا واسم بباره


تا کی باید هی الکی بخندم

چشام و رو بدیها من ببندم


همه بگن چه دختر شادیه

 خوش به حالش از زندگیش راضییه


کا شکی دلم غصه پنهون نداشت

 جغد رو بوم خونمون جون نداشت

 

 

* * * * * * * * * *

کاشکی میشد این دلمو از تو سینه در بیارم


پاره کنم دور بریزم یک دل بهتر بیارم


یه دل که توش غم نباشه

غصه و ماتم نباشه


یه دل که عین سنگ باشه


زشتی ها توش قشنگ باشه


دلی که توش راز نباشه


یه دلبر ناز نباشه

نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:,

موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعر و متن عاشقانه جدید | شعر و متن عاشقانه

 دلنوشته های دلنشین

شعر و متن عاشقانه

بیش از بیست شعر و متن عاشقانه فوق العاده زیبا برای اونا که عاشقن

اس ام اس جدید عاشقانه جدید ترین اس ام اس ها شعر عاشقانه زیبا یک شعر عاشقانه زیبا متن عاشقانه متنهای عاشقانه زیبا شعرهای بسیار زیبا بهترین شعرهای عاشقانه زیباترین متنهای عاشقانه

 


من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام

چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم

یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است

میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟

 

 بقیه در ادامه مطلب 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


همه ی زندگیمون درد

همه ی زندگیمون غم

جلوی آینه نشستم

وسط فکرای درهم

واسه چی ادامه میدم ؟

نمی دونم یا نمی گم

دیگه هیچ فرقی نداره

بغل ِ تو با جهنم

جلوی آینه نشستم

خوابم و بیدارم انگار

پشت سر کابوس رفتن

روبروم دیواره دیوار

پشت سر حلقه ی آتیش

روبروم یه حلقه ی دار

غم ِ اولین سلام و آخرین خدانگهدار

خسته ام ، یه تیکه سنگم

خالی ام ، یه تیکه چوبم

مثه یه قایق ِ متروک

توی دریای جنوبم

جلوی آینه نشستم

به نبودن مشت می کوبم

دارم از توو پاره می شم

به همه می گم که خوبم!

با تو سرتا پا گناهم

همه چی گندم و سیبه

هوا بدجور سرده انگار

دستای همه توو جیبه

باغمون گل داده اما

هر درختش یه صلیبه

ماهیه بیرون از آبم

حالم این روزا عجیبه

جلوی آینه نشستم

بی سوالم ، بی جوابم

نه چشام وا میشه از اشک

نه می تونم که بخوابم

مثه گنجشک توی طوفان

مثه فریاد زیر آبم

مثه آشفته ی موهات

مثه چشم تو خرابم

داشتی انگاری می ترکید

درد دنیا توو سرم بود

منو توو هوا رها کرد

هر کسی بال و پرم بود

روزای بدم که رفتن

وقت روز بدترم بود

این شبانه ، این ترانه

گریه های آخرم بود

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی درمه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

آنچه به جا می ماند

رد پائی است

و خاطره ای که هر از گاه پس میزند

مثل نسیم سحر

پرده های اتاقت را

....

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 


کتاب عاشقی را آرام باز می کنم

و ورق می زنم صفحات دلدادگی را ،

داستان خسرو و شیرین . . .

افسانه ی لیلی و مجنون

روایت ویس و رامین ،

قصه ی فرهاد و منیژه ،

وامق و عذرا ، . . .

. . .

باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .

. . .

تو گویی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

دلی پیچیده شده ،

و چشمی نگران . . .

هنوز بر لب جاده عاشقی

به انتظار نشسته ،

یار را می جوید . . .

. . .
باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .

. . .

تو گویی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

دلی پیچیده شده ،

و چشمی نگران . . .

هنوز بر لب جاده عاشقی

به انتظار نشسته ،

یار را می جوید . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 


به دفترخاطراتم پناه میبرم تا سردترین لحظات زندگیم را در گور سرد خاطراتم دفن کنم.   امشب میخواهم از دلی بگویم که دیگرهیچ نقطه ای برای آغاز را نخواهد دید و کرشمه ی   هیچ نگاهی تارهایش را به لرزه در نخواهد آورد.امشب به خاطر سرآمد شومم سیاه پوش شده   تمام هستی امشب تمام ستارگان و سیارات سوگواری خود را با من سر میدهند امشب دیگر   هیچ آوازی برایم آرام بخش نیست.دیگر حتی امشب رمق بیداری هم از دست رفته است و من   درخت خاطراتت را از بیخ و بن ریشه کنان بر زمین سرد بی احساس میکوبم تیر عشقت را   آنچنان بیرون خواهم کشید که یا خواهم مرد و یا آسوده خاطر خواهم شد.هر وقت خواستی با   دسته گلی از نفرت بر گور سرد عشقی که داشتی بیا و نفرین وار ناسزایش بگو.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


عشق محکومی است که محاکمه نمی شود....دیوانه ایست که معالجه نمی شود....بیگانه ایست که شناخته نمی شود....سکوتی است که شکسته نمی شود....وفریادی ایست که ارام نمی شود

کلبه ی کوچک قلبم برایت مرکبی از غرور و محبت مهیا می کنم تا تکسوار ساحل دریای بی انتهای عشقم گردی.اگر رفتی و مقصد گمشده را نیافتی تو را به خدا سوگند می دهم به کلبه ی کوچک قلبم باز گردی

جاده عشق تا اطلاع ثانوی لیز و لغزنده می باشد عاشقانی که قصد سفر در این جاده را دارند خود را به زنجیر محبت و صمیمیت مجهز کنند. ?? پلیس راه عاشقان

دوستی تکرار دوستت دارم نیست، دوستی فهمیدن ناگفتنی های کسی است که دوستش می داری.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


نشانی تو فقط
بغض همه ی سنگ ها و
یک دلِ سیر گریه کردن ابرهاست٬
و سرخی نشکفته یک خاک٬
پریدن اولین سهره ی بیدار٬
و دستخطی ساده٬ پریده رنگ
از نامه ای که هیچگاه به مقصد نرسید.
   ...
نشانی تو..
.
راستی نشانی تو کجاست؟!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

پیراهن نگاه مرا مکش از پشت

که بر می گردم

و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوب های چشم به راه

چنان به خود می فشارمت

که هفتاد و هفت سال تمام

باران ببارد و گندم درو کنیم..!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تمام خنده هایم را نذر کرده ام

تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا

عطر دستهایت ،

دلتنگی ام را به باد می سپارد . . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی

کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـــــ....ــــد !

بــعـضی از عـهـدهــا را

روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــسـیـم ...

.. حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ...

شـکـسـتَنـشـان

یـک آدم را مـی شـکند !!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بیا قرار بگذاریم که . . .

هیچ وقت با هم قرار ی نداشته باشیم !

بگذار همیشه اتفاق بیافتد !
...
این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !

منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خسته ام
از هر روز گلایه و گریه
خسته ام
از هر روز بودن و مردن
خسته ام
از هر روز شکستن و بستن
خسته ام
می فهمی؟
از اینکه می خواهم و نیست
از اینکه هست و نمی خواهم
می داند میمیرم
میدانم مرده است!
خسته ام...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

نويسنده: خدا تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:,

موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اشعار دو عاشق

                                برای دیدن ادامه عکسها و خبر، روی این عکس کلیک کنید

شعرهای عاشقانه و جالب فروغ فرخزاد و حمید مصدق برای یکدیگر

دو شعر عاشقانه از این دو شاعر نامی که شعرهایی عاشقانه برای هم و در جواب همدیگر مینوشتند

 

 
شعر زیبای حمید مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

  

  
  
جواب زیبای فروغ فرخ زاد

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

نويسنده: خدا تاريخ: یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

با سلام. به ماه ترین وبلاگ فارسی دنیا خوش امدید. لطفا نظر یادتون نره. ممنون

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mahtarin27.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com